- هر طور
- هر جور
معنی هر طور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هرگونه هرقسم هروجه. یابه هرطور. بهرقسم بهروجه
قوی، نیرومند، سخت گرم
بسیار خوارشکم پرست شکم خواره شکمو بنده شکم شکم پرور پر خوار پر خواره اکول بلع بلعه مقابل کم خور
ستمکیش پر ستم پر جفا ستمگر ظالم
تیزپر تیزرو، پرنده
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
در راستای، در هنگام، در درازنای
درفشان دارای شعاع بسیار
پر حرارت. یاسری پر شور داشتن، کله ای پر حرارت داشتن، یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد
آنکه همسرش پیش از وی فوت کند
پر جور و جفا، ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، جفا کار، دژآگاه، مردم گزا، پر جور، استمگر
پدید آورنده گوهر موجد جواهر: گاوی کنند و چون صدف آبستن اند لیک از طبع گوهر آور و عنبر فکن نیند. (خاقانی)
وردیچ کرک (بلدرچین)، چکاوک
هر طوقی در فارسی یونانی تازی گشته دین شکن نو آور
یونانی تازی گشته دین شکنی نو آوری: در دین
هر سوی
сенсационно
sensationell
сенсаційно
sensacyjnie
sensacionalmente
sensazionalmente
sensacionalmente
de manière sensationnelle
sensationeel
อย่างน่าตื่นเต้น
secara sensasional
مدهشًا
सनसनीखेज़ रूप से
בצורה סנסציונית
센세이셔널하게